تیک....تیک ....تیک
15 بهمن
من ... زینب ... فاطمه
مامان جون... حمیده جون...خانم شیرازی... خاله اکرم... دختر عمو
حمید... وحید... ملیکا... رضا
قطار....................
16 بهمن
من... زینب... فاطمه
مامان جون ... حمیده جون... خانم شیرازی... خاله اکرم... دختر عمو
امام رضا(علیه السلام)
مشهد... هتل... آسانسور
من و زینب و فاطمه خسته ایم می خوابیم
17 بهمن
من... زینب... فاطمه
بیدار کردن از خواب ناز با اعمال مستهجن وغیر اخلاقی توسط
خاله اکرم
18 بهمن
من... زینب... فاطمه
خوشحالیم...
خاله اکرم قول داده دخترا رو ببره پارک
به قولش عمل نمی کنه
19 بهمن
من... زینب... فاطمه
ما امیدواریم... هنوز...
خاله اکرم قول داده و شاید هنوز پابرجا باشه
...باز هم نمی ریم...
20بهمن
من ... زینب... فاطمه
مرددیم...
خاله اکرم گفته ما رو میبره بازار
ما امیدواریم...
21بهمن
من... زینب... فاطمه
ما خوشحالیم...
مامانی جونم (قربونش برم)ما رو برد بازار
ما کریشنا خریدیم...
خاله از کریشنا میترسه... ............ ما میخندیم
خاله اکرم...هنوز میگه می برمتون بیرون
ما هنوز امیدواریم...
ولی نمیبره...
22 بهمن
من... زینب... فاطمه
ما خوشحالیم خیلی...
صبح 22 بهمن
پشت بام... هلی کوپتر... گل... افغانی
ظهر22بهمن
زینب را به عقد خاله اکرم در میآریم...به قول خانم شیرازی این آتیش از کنده من پا میشه...
23بهمن
من... زینب... فاطمه
قراره من و زینب بریم فرانسه و فاطمه که عرب پسنده بره کویت...با فامیلهای خاله اکرم(خاله هم بیاد آمریکا...البته بعد از نامزدیش با جرج که برنامش ریخته شده...و در دست اقدامه)
خاله رقص گردن نامزدتو حال کن
24بهمن
من... زینب... فاطمه
قطار
ما پارک نرفتیم فقط حرم رفتیم و دو سه بار بازار
ولی نا امید نشدیم ... قراره نوروز ما رو ببرن پارک...
و برگشتیم ....
2اسفند
من... فاطمه
خاله اکرم اومده خونه ما
ازش فیلم گرفتم...دوستش دارم خالمه...میخنده... میگه عکس نگیر ...منم عکس نمیگیرم فیلم میگیرم
میخنده...من هم میخندم...مامان جونم میگه پاک میکنه
پاک نمیکنم
میخوام فیلمشو بزارم تو وبلاگم...
میخنده ...جدی نمیگیره...ولی...
من فیلمشو گذاشتم
کلیک کن تا ببینی
12اسفند
الو ...سلام ... پاک کردی
میخندم......
میخنده........